- گرد گرفتن
- اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن
کنایه از محاصره کردن
معنی گرد گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو
- گرد گرفتن
- پاک کردن گرد و غبار چیزی زدودن گرد، پوشیده شدن از گرد و غبار. گرد گرفتن کسی یا چیزی را
- گرد گرفتن ((گَ گِ رِ تَ))
- خاکروبی کردن، خاک آلود شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرو گرفتن، چیزی را به رهن گرفتن، گرو کردن
کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن
گرم گرفتن با کسی. اظهار دوستی کردن با وی معاشرت کردن: یکی دو نفر از شاگردهای تنبل با او گرم گرفتند آن هم برای اینکه از روی حل مسئله ریاضی و تکلیفهای او رو نویس بکنند
اقرار کردن مقر آمدن، بعهده گرفتن پذیرفتن: خدا چنانکه داناست برآنکه من آنرا گردن گرفته ام
پاک شده از گرد و غبار، پوشیده از گرد و غبار: مویهاشان از هم برکرده و رویها گرد گرفته. محاصره شده
چیزی یا شخصی را بعنوان رهن گرفتن رهن ستدن مقابل گرو دادن
مشتعل شدن شعله کشیدن، از شدت حرارت بجان آمدن و بی تاب شدن: وای، گر گرفتم
دوختن
انتقاد کردن
رنجیده شدن و آزرده گشتن، بی صبر شدن
خرده گرفتن برکسی. عیب جویی کردن نکته گرفتن بر او
فرا گرفتن: (ردن ردنا پراگرفت) (منتهی الاب)
عبرت گرفتن اعتبار تذکیر تذکر
وام دادن، عاریه دادن، قرض کردن
کنایه از عیب و ایراد گرفتن از کسی یا چیزی، برای مثال انوری بی خردگی ها می کند / تو بزرگی کن بر او خرده مگیر (انوری - ۲۴۰)
بارور شدن، باردار شدن، آبستن شدن
آموختن، فراگرفتن کاری، از بر کردن
دوختن درز جامه، کنایه از کوتاه کردن سخن
در موسیقی نواختن ضرب، تنبک زدن، نواختن تنبک
عمل فرو بردن دندان در چیزی، دندان گرفتن، گاز زدن
احاطه کردن، محاصره کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، در میان گرفتن، اشغال کردن، تصرف کردن
گوش دادن، گوش داشتن، کنایه از پند کسی را شنیدن و به یاد نگه داشتن
یاد گرفتن، آموختن، گرفتن، تصرف کردن
برداشتن، احاطه کردن
برداشتن، احاطه کردن
تنبک زدن
حمایت کردن، گوشه گرفتن، سر حد داری کردن، طرف بستن از چیزی
تصرف و احاطه کردن
در دست گرفتن بدست گرفتن، تصرف کردن، پایین آوردن، توقیف کردن بازداشتن
قرض کردن